جدول جو
جدول جو

معنی کبک وش - جستجوی لغت در جدول جو

کبک وش
(کَ وَ)
کبک مثال. کبک رفتار:
کبک وش آن باز کبوترنمای
فاخته رو گشت به فر همای.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فلک وش
تصویر فلک وش
(دخترانه)
فلک (عربی) + وش (فارسی) مانند آسمان بلند و رفیع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کودک وش
تصویر کودک وش
کودک مانند مانند کودک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک دوش
تصویر سبک دوش
کسی که باری بر دوش نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبح وش
تصویر صبح وش
صبح مانند مانند صبح، سپید و روشن
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
و کبکوبه، گروه بهم پیوسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بنفشه، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، و آن گلی باشد معروف و مشهور، (برهان) (شعوری ج 2 ورق 243)، بنفسج، رجوع به بنفشه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ وَ)
کودک مانند. بچگانه. (فرهنگ فارسی معین) :
مرد خدا کی کند میل به لذات خلد
در دل کودک وشان لذت حلوا طلب !
وحشی بافقی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کُ وَ)
ذوزغب. ذوخمل. پرزدار. (یادداشت مؤلف). دارای کرک. که کرک دارد. کرکناک. پرزناک
لغت نامه دهخدا
(کَ وَ)
نیلی رنگ. (ناظم الاطباء). کبودفام. کبودرنگ
لغت نامه دهخدا
(کَ دِ)
جبان. (یادداشت مؤلف). ترسنده. کبک زهره. رجوع به کبک زهره شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کِ)
دراج. (فهرست مخزن الادویه) ، مخفف کبک کوه. کبک دری. کرک کوه
لغت نامه دهخدا
(کَ کِ گَ)
مرکب از کاذب عربی + ’انه’ فارسی علامت نسبت، دروغین. به دروغ. از روی دروغ و کذب
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
که لبی چون کبک زیبا دارد، مجازاًزیبالب. لعل لب، بمناسبت سرخی منقار او:
در گریۀ وداع تذروان کبک لب
طاووس وار پای گل آلود می بریم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ وَ)
مانند فلک. شبیه فلک در بزرگی و عظمت:
گویی که نگون کرده ست ایوان فلک وش را
حکم فلک گردان یا حکم فلک گردان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(صُ وَ)
صبح رنگ. سپید. نورانی:
دوش که صبح چاک زد صدرۀ چرخ چنبری
خضر درآمد از درم صبح وش از منوری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ)
آنکه هیچ بار با خود نداشته باشد. (آنندراج). خفیف الحاذ
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاکوش
تصویر کاکوش
بنفشه
فرهنگ لغت هوشیار
کودک مانند بچگانه: مرد خدا کی کند میل بلذات خلد در دل کودک و شان لذت حلوا طلب، (وحشی بافقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبح وش
تصویر صبح وش
پگاهسان سپید روشن صبح رنگ سپید و روشن
فرهنگ لغت هوشیار
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی تک ساقه با گل های سفید سمیاز خشکیده ی این گیاه برای
فرهنگ گویش مازندرانی
نگهبان، مخبر، فضول
فرهنگ گویش مازندرانی
آش کشک
فرهنگ گویش مازندرانی
بکش
فرهنگ گویش مازندرانی